فرهاد لبيب
گفته اند اگر ملت و مردمی را میخواهی برای همیش در بند استعمار کشی ، از همه اولتر تاریخ و فرهنگش را مسخ و نا بود کن . زیرا فرهنگ عبارت از دست آورد های معنوی یک جامعه در طول تاریخش میباشد و تاریخ هم مجموعه یی از شکستها و پیروزیهای یک ملت و جامعه است که با آگاهی و وقوف بر آن میتوان آینده را روشن نگریست و از اشتباهات گذشته در کار های آینده جلوگرفت .
با درد و تأ سف در می یابیم که در طول زمانه ها ، بخصوص در یکصد سال گذشته ، هم تاریخ و هم فرهنگ مان آماج تیر های زهر آگین دشمنان خارجی و ایادی داخلی آنها قرار گرفته است. و نتیجه را هم قراریکه دیدیم ،هیچگاه ، بخصوص در سه دهه ی اخیر نتوانسته ایم پنجه های خونین تجاوز و استعمار را حتی با دادن همه نوع قربانیها و جان فشانیهای بی نظیر ، از گلوی ملت درد مند خویش برهانیم .
به نیم قرن حکومت خانواده ی نادر و سی سال حکومات دست نشانده ی دیگر ( و تا اکنون) که نگاه کنیم ، هیچ حکومتی در راستای شناختاندن تاریخ حقیقی و فرهنگ اصیل مان کاری انجام نداده است . اگر به دقت ببینیم ، در خواهیم یافت که این دو داشته ی گرانبهای ( تاریخی – فرهنگی) ما با بسیار دقت استعماری و بسیار هدفمندانه نیز مورد ضربه قرار گرفته است . بلی ! اگر یکصد و چند سال قبل ، شهنامه خوانی های مردم ما توسط ” مکناتن ” انگلیسی ممنوع قرار داده شد وجایش را ” سادو گری ” گرفت ، متأ سفانه تا امروز که امروز است ، همان روند باطل همچنان ادامه دارد . ورود ” متل” های ساخت هند برتانوی مانند ” از خانه ی سرکار اگر روغن بریزد ، دامنت را بگیر ” ، ” شوله ات را بخور، پرده ات را بکن ” ، ” صلاح مملکت خویش خسروان دانند ” و ” . . . ” تا حال بر سر زبانها میباشد . ( باید متذکر شد که اصطلاح ” سرکار” اصلا از سر زمین هند برتانوی به ما رسیده است !)
همچنان بزرگان تاریخ ما که باید الگو و سر مشق برای جوانان مان باشند ، اگر دشمنان ما نتوانسته اند نام آنها را از صفحه تاریخ بزدایند ، لااقل کارنامه ها و حرکات و سکنات مردمی آنرا را تا جاییکه برای شان مقدور بوده است ، کتمان کرده اند.
آیا گاهی از خود پرسیده ایم که وزیر اکبر خان غازی که در سن بیست و نه ساله گی ازهستی ساقط شد ، چگونه و توسط کی شد ؟ و در کجا دفن است ؟ سرنوشت جنرال امین الله لوگری ، مشهور ترین غازی سر زمین مان چه شد ؟ ، توسط کی و در کجا به شهادت رسید ؟ آرامگاهش در کجاست ؟ ، قادرخان اوپیانی چگونه به شهادت رسا نیده شد ؟ ، میر مسجدی خان در کجا بخاک خفته است ؟ از ( ملالی) ، علاوه ازپیکارش در میدان جنگ میوند ، دیگر چه میدانیم ؟ ، ( بی بی ادی) در کجا دفن است ؟ و بهمین گونه ، هزاران هزار سپاهی با نام یا گمنام سر زمین عزیز ما .
همانگونه که گفته آمد ، در راستای بیان تاریخ حقیقی و فرهنگ اصیل مان از طرف حکومات هشتاد سال گذشته ، هیچ کار مثبتی انجام داده نشد ، بلکه از هیچ نوع تلاش بخاطر محو و نابود کردن آن نیز دریغ نگردید .
در این اواخر، اگر کار هایی هم صورت گرفته بیشترین آن توسط فرهنگیان وارسته ی ما در خارج از کشور بوده است ، نه از سوی حکومات مردم ستیز و بیگانه پرست کشور. به سلسله ی همین تلاشهای بیرون مرزی ، در این اواخر کتابی به قلم نویسنده و مورخ آزاده ی کشورما ن ( داکتر عبدالرحمن زمانى) تحت عنوان ( جنگ استرداد استقلال افغانستان ، جبهه ی فراموش شده ی چترال و کنر- جبهه ی چهارم ) به چاپ رسیده که در این کتاب ، بحق میتوان حقایق نهفته و حرفهای نا گفته را خواند.
وثایقی که در این اثر ازان ها استفاده شده ، عبارت از اسناد دست اول و معتبری است که نویسنده از منابع موثق داخلی و اسناد محرم آرشیف انگلیس استفاده بعمل آورده و از این طریق به دسترس علاقه مندان تاریخ قرار داده است .
خواندن این اثر ارزشمند، چند موضوع حیاتی را منحیث ” مشت نمونه ی خروار” ، فرا دید ما قرار داده و سوالهایی را بیاد ما می آورد که آنها عبارت اند از :
- چرا حکومت نیم قرنه ی خانواده ی نادر، هیچگاهی از جبهه چهارم در جنگ استقلال خواهی 1919 م مردم ما یادی بعمل نیاورد ؟
- چرا چنین واقعیت بزرگ را از دیده ها پنهان نگهداشت که حتی از نظر مورخین بزرگ ما نیز مستور ماند؟
- سرنوشت رهبر میلیون این جبهه ( میر زمان خان کنری ) و اعضای خانواده ی آزاده ی او در حکومت خانواده ی نادر چگونه رقم خورد؟ این ، درسی است بزرگ برای علاقه مندان تاریخ و سیاست میهن ما که بدانند رژیم های مزدورصفت ، هیچگاه بالای یک قوم مشخص ویا یک ملیت خاص و . . . اتکا نکرده ، بلکه هرکی از هر قوم و ملیتی که در خدمت آنها قرار گرفته و ازمنافع شخصی و خانواده گی آنان دفاع و حراست نموده است ، مورد حمایت چنین رژیم ها قرار گرفته اند . برخلاف ، هر کسی که متعلق به هر قوم ، قبیله ، مذهب یا ملیتی که بوده مگر در برابراستبداد و نامردمی های آنها ایستاده گی و مخالفت نشان داده اند ، با فجیع ترین و خونین ترین شکلی سرکوب ، زندانی و تبعید شده اند. ما میتوانیم با مراجعه ی دقیق و تحلیلگرانه به گذشته های سیاسی رژیم ها در کشور ما ، مثال ها و نمونه های زیادی را نشانی کنیم .
درس دیگری را که میتوان آموخت اینست که تاریخ یکصد سال اخیر کشور ما با وصف آنکه از نظر زمانی ، نزدیکترین بخش تاریخ است ، اما چنان در تاریکی ها فرو برده شده و چنان جای حقایق را اباطیل پرکرده است که نمی شود به همین زودی ها آنرا از اذهان عامه زدود.
تحلیل و بررسی موضوعات فوق ، ما را قادر خواهد ساخت تا در پرتوآن ، وضعیت اسفناک فعلی را درک و آینده را روشن تر ببینیم . در پایان این سطور، ما چاپ و نشر این اثر ارزنده را به محترم داکتر عبدالرحمن ( زمانی ) تبریک عرض نموده از خداوند بزرگ برای شان حوصله و استواری بیشتر در نوشتن آثار گزیده تر دیگر هم میخواهیم .
غرض دست یابی به اثر مذکور ، میتوانید به سايت زیر مراجعه کنيد :
www.zamanifamily.com